خبرنگاری در زمانه ای با خط های قرمز پر رنگ

مهسا امرآبادی
مهسا امرآبادی

۱۷ مرداد ماه در ایران روزخبرنگار است. روزی که شاید به بهانه آن در همه جا حتی در همین زندان اوین، مراسم های گوناگونی برای گرامی داشت خبرنگاران و حرفه ی آنها برگذار می شود و شاید در این حجم هیاهوها کسی به یاد نداشته باشد که طی سه سال گذشته تعداد زیادی از خبرنگاران ایرانی زندانی شده اند، خانه نشین هستند و یا به ناچار به تبعید تن داده اند.

زندان اما برای من ترکیبی هست از دلتنگی و تنهایی و دلشوره های پیاپی و علی رغم همه سختی هایش در زندگی حرفه ایی اکنون زندان راهی است برای رهایی… رهایی از فشارهای خفه کننده محیط کار خبری، زندان جایی است برای رهایی از حمل خبرهای مرده. زندان امروز برای من به مسکنی تبدیل شده است تا در آن بنشینی و به رهایی از درد های طولانی وجدان حرفه ای ات فکر کنی! زندان راهی است برای رهایی از روزگاری که در آن خبرها مرده به دنیا می آیند.

روزگاری که خبرنگاران در میان خط قرمزهای پرنگ گیر افتاده و بی صدا رنج می برند، روزگاری که هر روز بیش از دیروزشان غم غربت در وطن را احساس می کنند. روزگاری که می نویسی اما از نوشتن خودت راضی نیستی، روزگاری که مجبور هستی به جای تحلیل به توصیف بسنده کنی! روزگاری که سعی می کنی تا حداقل با استفاده از مهارت های نویسندگی و تکنیک soft news جذابیت خبرت را از میان قیچی ها بزرگ بیرون بکشی! روزگاری که ناچاری خودت را قیچی کنی تا غم نانت چاره شود و سرانجام روزگاری که از حاشیه ها می نویسی تا شاید مخاطبت اندکی از متن را دریابد.

اصلا کاری به “دولت” و “پارلمان” و “دیپلماسی” و “انتخابات” نداری ولی چه می توان کرد؟ یعنی چگونه می توان نوشت؟ وقتی که “ورزش” هم سیاسی می شود، “اقتصاد” هم سیاسی ست، قیمت “مرغ” خط قرمز است و حتی “آب بازی جوانان” در پارک هم بار سیاسی به خود می گیرد!

روزگاری که تاب نمی آوری و دست آخر چند روزی خانه نشین می شوی، خودت را با کافه نشینی و کتاب و فیس بوک سرگرم می کنی اما بازهم احساس خفگی است، تو باید خبر بنویسی….

حالا در جلسه خبری نشسته ایی، می خواهی سوالی بپرسی بلافاصه تذکر می دهند مبادا وارد خط قرمز ها شوید، سوال های حاشیه دار ممنوع! پرسش ها همه شبیه هم می شوند و خستگی تیترهای مشابه همه کلافه ات می کنند. ترجیح می دهی ساکت بنشینی، ظاهرا آنها می خواهند تو فقط حامل نوار کاست باشی و گزارش عملکردشان را با آب و تاب بنویسی…در خیابان اما ماجرا جور دیگری است و تو به تیترهای فردا فکر می کنی و تلنبار شدن روزنامه ها روی دکه ها و حسابی خودت را گم کرده ایی.

کاغدها را آماده می کنی، قلم به دست می گیری و دکمه ضبط را فشار می دهی.

او گفت:… وی افزود:… او تاکید کرد:… وی ادامه داد: …این ضبط صوت است که خبر را می نویسد.

و بدین سان که در این روزگار خبرها مرده به دنیا می آیند.

روز خبرنگار… باد

مرداد ماه ۹۱

زندان اوین

منبع: سایت خبری کلمه