اردیبهشتی آغاز می شود که هوایی زمستانی دارد: استبداد آخوندی برایران حاکم است وحتی اگر پیغمبر خداهم بیاید از او کاری ساخته نیست. رئیس جمهورسابق “نظام” که حالا دیگر به انتخابات راهش نمی دهند و مجری پیشین انتخابات که در سلول انفرادی است، چنین روایت می کنند روزهای نخست ماه دوم بهار را.
“نظام” که پیامبر هم برایش کاری نمی تواند بکند و ازجمله چهار میلیارد دلار پول نفتش را از خریداران بگیرد، سردارانی دارد که هفته پیش تل آویو و حیفا را در حرف با خاک یکسان کرده اند، و این هفته سرگرم شخم زدنش هستند. و درست در روزهایی که بعد از سفر وزیر خارجه آمریکا به اسرائیل، سیاست تل آویو تغییر کرده وسخن از دیپلماسی می گوید.
سه هزارآقا زاده که فقط ۴۰۰ تایشان در انگلستان مشغول “تحصیل” هستند، برای دستورات مکرر بازگشت به ایران تره هم خرد نمی کنند و معاون اول رئیس جمهور کشورهایی را که آقازاده ها در آنها جا خوش کرده اند “ذلیل و چادر به سر” می خواند.
و بسیجی سابق- سعید منتظرالمهدی - که در پی سرکوب مردم در کودتای انتخاباتی ۸۸ مورد عنایت قرارگرفت و معاونت اجتماعی پلیس ناجا را دستمزد، دکان پنج نبش تازه ای باز می کند: “بدحجابی بازیگران در خارج از کشور از طریق اینترپل پیگیری میشود.”
احمدی نژاد که برای ماندن و به کرسی نشاندن سیاست روسی بجان می زند، دور ایران راه می افتد. خرج از نام بلند ایران و پوشیدن لباسهای محلی راجانشین تبلیغات امام زمانی کرده ودر حالی که “چفیه” عربی بر گردن دارد، فرهنگ بگم بگم را دوباره کلید می زند:“پیغام دادند که فلانی اگه روت رو زیاد کنی پدرت را درمیآوریم. میگویند باهات برخورد میکنیم. برخورد کنید؛ شما عددی نیستید.”
جوابش را ازهم برادر حسین باز جو و همفکرانش می گیرد. بازی داردبه راند آخر نزدیک می شود. حسین مظفر، وزیر کابینه اصلاح طلب محمدخاتمی که حالا معاون نظارت رییس مجلس و رئیس ستاد انتخاباتی سه نامزد مستقیم “ بیت” است، به محمود احمدینژاد، هشدار می دهد که “بازی خطرناکی” را آغاز کرده است.
احمدی نژاد و رقبا بی اعتناء به این هشدار در افشاگری ازهم پیشی می گیرند. روز آخر هفته برای “نگاه هفته”، رئیس جمهور که زیر پرچم خامنه ای، موضع گرفته بار دیگر نسبت به دخالتهای احتمالی در انتخابات ریاست جمهوری پیش رو هشدار می دهد. او در میدان نقش جهان اصفهان می گوید: “رهبری جمهوری اسلامی فرمودند که من یک رای بیشتر ندارم و این معنا دارد، یعنی هیچ کس نباید خود را صاحب ملت و جای ملت بپندارد و فکر کند که به جای ملت میتواند تصمیمگیری کند.”
در جشن “حماسه حضور” که تازه دارد خبرهایش می رسد، لبیک با مشایی از پرده بیرون می آید. پوسترهای او را پخش می کنند که همه رنگ و فریب رادر خوددارد. هم ولایی است و هم حماسی، چفیه بر گردن به دعا ایستاده و فرج “آقا” را بر صدر پوستر می طلبد. ایران را هم اگر خوب دقت کنی، درحروف سه رنگی که بهشتی و رجایی را به مشایی وصل می کنند، می توانی پیدا می کنی. وقتی رحیم مشائی وارد می شود، شعار
“مشایی پاینده، رئیس جمهور آینده” حرف حداد عادل را تحقق می بخشد: “رحیم مشایی حتما می آید.”
هاشمی رفسنجانی، غروب روز چهارشنبه حرفی می زند که تعبیر به دعوت از محمدخاتمی برای حضور می شود: “چهره هایی که می توانند وفاق عمومی در جامعه ایجاد کنند، از تخریب نهراسندو در انتخابات حضور یابند. من هر آنچه در توان دارم، انجام خواهم داد.”
جوانانی که برای دعوت از محمد خاتمی به جماران رفته اند، بر می گردند. محمدجواد امام رئیس ستاد انتخاباتی اصلاحطلبان استان تهران در سال ۸۸ می گوید: “اصلاحطلبان فقط آزادند که رای بدهند.”
وضعیت اصول گریان را احمدتوکلی در یک جمله خلاصه می کند: “ظاهرا حضرت جبرئیل هر شب بریک نفر تکلیف می کند که کاندیدا شود”، لابد برای همبن هم هر روزهم بر تعداد نامزدها افزوده میشود. می توان در میزان بیسابقه نامزدها و اوج گیری افشاگری، برنامه پرشور کردن انتخابات را دید. تا امروز فقط ۲۵ اصولگرا در صف انتخاب ریاست جمهوری که دیگر معنائی جز نوکری “مقام معظم” را ندارد، دست به سینه ایستاده اند.
یکیشان کامران باقری لنکرانی معروف به “ هلو” ی احمدی نژاد که این بار بجای خود
“دکتر” توسط “آقا امام زمان” از طریق مصباح یزدی فرستاده می شود و همراه با معیارهای جدید رئیس جمهور امام زمانی: “اولین دغدغه ما از لحاظ درجهبندی باید باورهای اسلامی و پیاده شدن ارزشهای اسلامی در جامعه باشد و بعد از آن به مسائلی همچون مسکن، بهداشت، امنیت پرداخت.”
دیگری “رضا شاه حزب الهی” است که اکنون یکی از سه نامزد مستقیم “مقام معظم” است. محمد باقر قالیباف حسابی پنبه سیاست خارجی احمدی نژاد را می زند و به آمریکا و اسرائیل نخ می دهد. از سخنان محمود احمدینژاد در نفی هولوکاست انتقاد می کند و می گوید: “مذاکره با آمریکا «تابو و خط قرمز» نیست و با آمریکا جایی که لازم باشد حتماً مذاکره میکنیم.”
هفته ای است که شمار کاربران اینترنت در ایران به ۶۰ درصد جمعیت یعنی ۴۵ میلیون نفر میرسد که از این تعداد حدود ۲۷/۵ میلیون تن از طریق دستگاه موبایل به اینترنت متصل میشوند.
فیفا به اعدام در ورزشگاه سبزواراعتراض میکند، ووزیراقتصاد به روزنامه آمریکایی والاستریت ژورنال میگوید: “تحریمهای آمریکا و اروپا علیه صادرات نفت و بانک مرکزی ایران منجر به کاهش ۸۰ درصدی ارزش ریال در طول ۲ سال گذشته شده است.”
موج تازه گرانی ها می رسد.احمدتوکلی، توپ همه مشکلات “نظام” را توی زمین دولت می اندازد: “کمر مردم از گرانیها شکسته است. به واسطه تغییر قیمت ارز، کالاهای اساسی مانند گوشت ۶۰ درصد گران شده و روغن نیز ۳۵ درصد افزایش قیمت پیدا کرده است.این دیگر هرج و مرج بازار ماشین نیست که زندگی روزمره مردم را داغان نکند. مردم گوشت نخورند، حبوبات نخورند؛ اشکنه هم نخورند که یک قاشق روغن میخواهد؟”
امام جمعه مشهد در آغاز تحریم ها ازمردم خواسته بود بجای مرغ، اشکنه بخورند. کسی در فیس بوک می نویسد: “اشکنه هم از غذای مردم حذف می شود.”
منابع مستقل ازافزایش قیمت ها: از۶۰ تا ۷۰۰ درصد خبر می دهند. همکار ما نازنین کامدار می نویسد: “در پایان اولین ماه از سال «حماسه اقتصادی»، موج جدید تورم و گرانی با شیب تند در حال بالا رفتن است و بنا به گزارش رسانههای داخلی قیمتها بین ۳۰ تا ۱۰۰ درصد نسبت به زمان مشابه پارسال افزایش داشته است. این درصد البته با نادیده گرفتن افزایش رشد ۸۰ درصدی قیمت متر مربع مسکن و نیز افزایش ۴۰۰ تا ۷۰۰ درصدی هزینه ویزیت پزشکان است.”
احمد قلعه بانی مدیرعامل شرکت ملی نفت، کم و بیش در پرده از تسلیم به برنامه “نفت در برابر غذا” خبر می دهد: “خوشبختانه شرایط برای تهاتر نفت خام با دارو و غذا و کالاها و حذف دلار از چرخه فروش نفت فراهم شده است”.
برنامه “نفت در برابر غذا” بار نخست در مورد عراق اجرا شد و اکنون نام آن مترادف با تاثیر تحریمهای بینالمللی علیه یک کشور است که به جنگ ختم می شود.
شرکت انگلیسی -هلندی “رویال داچ شل” در تلاش است این برنامه را کلیدبزند، اما با ممانعت دولت بریتانیا مواجه می شود. رویترز مینویسد: “دولت بریتانیا از ایجاد هر منفذی برای وصول بدهیهای دولت ایران جلوگیری میکند و اکنون کار را به جلوگیری از مبادله کالا به کالا رسانده است، حتی وقتی این کالا دارو و غذا باشد.”
گزارش “صندوق بینالمللی پول” که تحت عنوان “چشمانداز اقتصاد جهان” هر سه ماه یکبار منتشر می شود، وضعیت اقتصادی جهان را در ماههای اخیر رو به بهبود و خطرات اقتصادی را رو به کاهش توصیف می کند. اما درمورد ایران وضع طور دیگری است: ورود اقتصاد به دوران رکود در سال ۲۰۱۲، با رشد منفی ۹/ ۱ درصدی و نرخ تورم ۶/ ۳۰ درصدی.
خبرازسهمیهبندی شدن روغن نباتی می رسد.آهنفروشان بازار آهن در منطقه شادآباد تهران هم دست به اعتصاب می زنند.آهنفروشان به نحوه محاسبه مالیات بر ارزش افزوده اعتراض دارند.
و تازه….اقتصاد دانان اعلام می کنند:موج دوم بیکاری در راه است و توضیح می دهند: “رشد یکباره جمعیت کشور در دهه ۶۰ باعث انباشته شدن صدها هزار تقاضا برای کار در دهههای ۸۰ و ۹۰ و از بین رفتن تعادل عرضه و تقاضای نیروی کار در کشور شده است. درحال حاضر برای هر فرصت شغلی دهها و بلکه صدها جوان تحصیلکرده، داوطلب میشوند.”
ماه دوم بهار می رسد و سه حلقه سوریه، پرونده اتمی و حقوق بشر بر گردن “نظام” استوار تر می شود.
علاء الدین بروجردی زاده دیگر عراق، دردیدار با دیکتاتور سوریه از بهترین گزینه جمهوری اسلامی نام می برد که بشار اسد باشد.
پنج کشور دارنده تسلیحات هستهای بازهم نسبت به برنامه هستهای جمهوری اسلامی و کره شمالی ابراز نگرانی می کنند.
گزارش سالانه وزارت خارجه آمریکا بروضعیت وخامتبار حقوق بشر در ایران، دست می گذارد.
نیویورک تایمز از سفر چاک هیگل وزیر دفاع آمریکا به اسرائیل گزارشی را منتشر می کند که می توان از آن تعامل جدید آمریکا-ـ اسرائیل را دریافت و بربطن سخن موشه یعلون وزیر دفاع اسراییل راه گشود: “تل آویو راه حل دیپلماتیک در پرونده هستهای ایران را ترجیح میدهد.”
چاک هیگل، وقتی قرارداد جدید فروش تسلیحات مدرن آمریکایی به اسرائیل را نهایی می کند، جملاتی بسیار بسیار روشن می گوید: “ایران، هستهای نخواهد شد”.
و معامله فروش جنگافزار، “پیام روشنی به ایران” است.
قرارداد جدید تسلیحاتی آمریکا با اسرائیل ده میلیارد دلار ارزش دارد و فروش هواپیماهای اف-۱۶ و سازوکارهای الکترونیکی را در بر میگیرد. برخی از این تسلیحات تا کنون تنها در اختیار ارتش آمریکا بوده است.
گزارش العربیه، تحت عنوان “هواپیماهای اسرائیلی در ترکیه برای کنترل ایران” سیمای بسرعت در حال تغییر خاورمیانه را رو شنتر می کند: “انتظار میرود در مذاکراتی که قرار است هفته جاری بین ترکیه و اسرائیل برگزار شود، اسرائیل بتواند، هواپیماهای تهاجمی خود را به منظور حمله احتمالی به ایران در پایگاه های ترکیه مستقر کند.”
روزهای نخست شکفتن گلهای سرخ ایران است. تحلیلگران که به دیدگاههای مختلف سیاسی تعلق دارند، بهار 92 را چنین می بینند:
اکبراعلمی ، نماینده دوره هفتم مجلس که با شعار “احیای منشور نوفل لوشاتو” نامزد ریاست جمهوری شده و نیازی هم به حمایت هاشمی و خاتمی ندارد، دست روی ریشه ها می گذارد:” بسیاری از ناهنجاری ها و مشکلات سیاسی کنونی ناشی از حوادث و وقایعی است که پس از انقلاب در گذشته رخ داده است. اقداماتی مانند اشغال ۴۴۴ روزه سفارت آمریکا، شوق و اصرار مفرط برای صدور انقلاب به کشورهای دیگر، حوادث موسوم به حج خونین در سال ۶۶، تعیین جایزه برای قتل سلمان رشدی، حوادث خونین لبنان، ادامه جنگ ایران و عراق… یا در بعد سیاست داخلی؛ تمامت خواهی دولت و انحصار طلبی در مجلس، ابداع بدعتی بنام حصر خانگی شخصیتهای سیاسی، تصویب و بازنگری قانون اساسی، سرکوب و حذف احزاب و گروه های سیاسی و مطبوعات دگراندیش، مطلقه شدن ولایت فقیه و…”
مصطفی تاج زاده ، زندانی سیاسی در نامهای به آیتالله خامنهای سخنان او مبنی بر آزاد بودن انتخابات در جمهوری اسلامی را رد می کند وسیمای کنونی “نظام” را نشان می دهد: “جناب عالی هم چون من مستحضرید که «شرم تقدم» استبداد روحانیون متعلق به کلیسای کاتولیک است. با تشکیل جمهوری اسلامی، امید بود که روحانیت تشیع در پیوند دموکراسی با دین «فضل تقدم» را به خود اختصاص دهد که بشریت دست کم در جهان اسلام، نیازمند آن است. استبداد آخوندی نه جدید است و نه جذاب و نه در جهان ارتباطات می تواند پاسخ گوی نیازهای فردی و ملی مسلمانان باشد و الگو قرار گیرد.”
محمدخاتمی که هنوز آمدن و نیامدنش مورد بحث است، تصویر معاون وزیر سابق خود را کامل می کند: “ما با تهدیدهای مختلف روبرو هستیم و فشارهای خارجی و دچار انزوای بین المللی شدیم. ساز و کار خروج از بحران مشخص است. باید بایک سیستم تعاملی و با پایبندی به اصول و ارزشهای ملی و منافع ملی با جهان روبرو شویم. الان جدای از مشکلات و بحرانهای مختلف اقتصادی و سیاسی و بین المللی، اعتمادها هم از بین رفته است. بهترین افراد نظام و زجرکشیدههای انقلاب در زندانند. باید به سرمایههای اجتماعی بها داده بشود. ما الان شاهد فساد اجتماعی در همه لایهها هستیم.بنیان اقتصاد لطمه دیده است.در کشور، تهمت، پرونده سازی و دروغ شده یک ارزش، دائم ما را به انواع تهمت ها، جاسوس سیا، موساد، ام آی سیکس، سوروس ووو… مورد هجمه قرار میدهند و یک فضایی هم برای دفاع وجود ندارد. یک بار محاکمه کنید اگر واقعا وجود دارد تا معلوم بشود. “
حسین باقر زاده ، روی خطرات دست می گذارد: “شرایط سیاسی و اقتصادی و دیپلماتیک ایران جمهوری اسلامی هیچگاه چنین سخت و بحرانی نبوده است، و علی خامنهای هیچگاه در برابر چالشهایی از قبیل آن چه که امروز در برابر او قد علم کردهاند قرار نگرفته است. بحرانهای اقتصادی ناشی از سوء سیاست دولت برگزیده او و تحریمهای بینالمللی برخاسته از سیاست خارجی و هستهای که او شخصا هدایت کرده است اکنون آثار فاجعهبار خود را به سرعت بر کشور و جامعه و مردم ما تحمیل میکند. گرانی سرسامآور و تورم مهار گسیخته بخش عظیمی از مردم کشور را دچار کمبود غذا و دارو کرده است. سیاست نفت در برابر غذا و دارو، کشور ما را به عراق دو دهه پیش باز گردانده که در نهایت به جنگ کشید و سدها هزار نفر را به کشتن داد. در مورد ایران، اما، سیاست خارجی و هستهای علی خامنهای خطر جنگ را بسیار نزدیکتر کرده است.”
محسن حیدریان ، هشدار می دهد: “وضع ایران از هر نظر شکننده و پر ابهام است. نه نهادهای تعدیل کننده قدرت، نه افکار عمومی فعال وجود دارد و نه شفافیت سیاسی.با پیچیده تر شدن صحنه سیاسی، هر گونه اشتباه تاکتیکی یا روی آوردن به تحریم و نیز طرح خواستهایی نظیر تغییر قانون اساسی و چشم بستن بر تناسب قوای واقعی کشور، میتواند به سود در کمین نشستگان دیکتاتوری نظامی قرار گیرد.”
شاید، شاید دراین اردیبهشت آخوندی، سعدی در بهار بگشاید:
بامدادی که تفاوت نکند لیل و نهار
خوش بود دامن صحرا و تماشای بهار
صوفی از صومعه گو خیمه بزن بر گلزار
که نه وقتست که در خانه بخفتی بیکار
بلبلان وقت گل آمد که بنالند از شوق
نه کم از بلبل مستی تو، بنال ای هشیار
خبرت هست که مرغان سحر میگویند
آخر ای خفته سر از خواب جهالت بردار