در قسمت های گذشته ضمن بررسی طیف های سیاسی معطوف به انتخابات، برخی کاندیداهای منتسب به اصول گرایان – فارغ از اینکه این انتساب تا چه حد نمایاست – از قبیل آقایان سعید جلیلی، کامران باقری لنکرانی، محمد باقر قالیباف، محسن رضایی، اسفندیار رحیم مشائی، ناطق نوری، حداد عادل، غلامحسین الهام و حسن روحانی و همچنین دو نفر از کاندیداهای اصلاح طلب، آقایان عارف و نجفی را بررسی کردم. همچنین به عنوان یک شیوه انتخاباتی از “تبلیغات در به در” گفتم، نرم افزار Campaign Cloud را برای مدیریت یک ستاد انتخاباتی شرح دادم و در مورد نظرسنجی های انتخاباتی و تبلیغات منفی هم نوشتم.
این هفته در ادامه بررسی کاندیداها و ائتلاف های سیاسی حول انتخابات به بررسی ائتلاف موسوم به ۱+۲ در میان گروههای اصول گرا میپردازم و پاسخ به این سئوال که چه کسی است ۱ است و چه کسانی ۲؟
از همان روزهای اولی که بحث ائتلاف ۱+۲ اصول گرایان شامل ولایتی، حداد عادل و قالیباف مطرح شد، یک سئوال اساسی وجود داشت که کدام یک از این سه نفر نفر اصلی خواهند بود. این سئوالی است که اتفاقن اسداله بادامچیان از حزب موتلفه هم بیان کرده و با ذکر ابن نکته که “در میان اصول گرایان هنوز تفرق وجود دارد” گفته بود: “معلوم نیست اگر سه نفر با یکدیگر برابر هستند چرا نام آن را دو به علاوه یک گذاشتهاند.”
اگرچه این روزها در ایران گفته می شود که کاندیدای نهایی نظام برای انتخابات ریاست جمهوری از میان همین جمع انتخاب خواهد شد و حتی ادعا هم شده که “ولایتی” نامزد نهایی است اما با مقایسه ای از واقعیت های تبلیغات سیاسی و انتخاباتی در ایران پس از سال ۸۴، نشان میدهد که این ائتلاف، حداکثر میتواند همانند “شورای هماهنگی” نیروهای جناح راست در سال ۸۳ عمل کند که مسئولیت آن با ناطق نوری بود و از همان روزهای اول هم معلوم شده بود که از دل آن، علی لاریجانی بیرون میآید. همین هم شد اما آقای لاریجانی کمتر از ۲ میلیون رای بدست آورد. در مورد دلایل انتخاباتی آن در زیر بحث میکنم:
۱- انتخابات ریاست جمهوری در ایران به طرز شگرفی با مسئله جانشینی رهبری نظام گره خورده است و این مهمترین متغیر در تحلیل تبلیغاتی انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۲ است. بر اساس منطق حاکمیت، رئیس جمهور، نباید و نمیتواند در این مهمترین مسئله نظام اندک زاویهای با راس، چه به صورت بالقوه و چه به صورت بالفعل از خود نشان دهد. ضمن اینکه باید توان مواجه با نیروهای بالقوه مخالف و قدرتمند درون نظام – بخوانید هاشمی – را هم داشته باشد. در میان گزینههای ۲+۱، اگرچه ولایتی نزدیکیاش به رهبری نظام قابل تردید نیست، اما او دارای رابطهای خوب با هاشمی رفسنجانی هم هست که برخلاف اعتقاد برخی نه تنها مزیت نیست بلکه یک تهدید است. وزیر امور خارجه پیشین ایران، در انتخابات سال ۸۴ فقط به دلیل کاندیدا شدن هاشمی، از نامزدی انصراف داد و گفته می شود که اگر هاشمی مطمئن بود که اصول گرایان ولایتی را انتخاب خواهند کرد، ترجیح می داد وارد صحنه رقابت ها نشود. با این تفاسیر، ولایتی گزینه مطلوب نهایی نخواهد بود؛ چون معلوم نیست یک شب بخوابد و صبح فردای آن خواب نما نشود و به سمت هاشمی نغلتد. اتفاقی که احتمال آن در میان رجل رده اول سیاسی ایران در دهه اول انقلاب به مراتب زیاد است. در میان آن دو نفر دیگر، حداد عادل اگرچه به دلایل مختلف از جمله تذبذب شخصی و انتساب خانوادگی، کاملن مطیع است اما اتفاقن همین روحیه مداراجو و عافیت طلب او، قدرت برخوردش را با مخالفان می گیرد. حداد وقتی “شیر” است که همه “گربه خانگی” هستند. “گربه ها” که وحشی شوند، حداد زودتر از آنچه که فکرش را می کنید جا می زند. قالیباف، برخلاف حدادعادل، دارای ژست قدرت هست. اما او هم نزدیکی و وابستگی هایی، هم به هاشمی و هم به برخی اصلاح طلبان نشان داده است و در حوادث پس از انتخابات ۸۸ هم جزئی از ساکتین فتنه به حساب می آمد. یعنی کسانی که حاضر نشدند در خط مقدم، با آنچه که جناح راست “فتنه گران” می خوانند، مرزبندی شفاف داشته باشند. این روزها هم که چند باری از “سبزها” انتقاد کرد از سویی با این پالس درون حاکمیت مواجه شد که دیگر دیر شده است و از سوی دیگر طرفداران او در شبکه های اجتماعی به توجیه و تفسیر می پرداختند که منظور دکتر قالیباف، افرادی مانند موسوی و کروبی نیستند. همین زیست دوگانه و اینکه تکلیف قالیباف با خودش معلوم نیست، او را به گزینه ای نامطمئن تبدیل خواهد کرد.
2- یک کاندیدا برای رئیس جمهور شدن باید حداقلی از رای را دارا باشد. با فرض پذیرش تقلب و تخلف در انتخابات سال ۸۸، این نکته قابل انکار نیست که احمدی نژاد در میان بخش هایی از جامعه با نسبت بالا، رای داشت و همین رای، فرصت دستکاری انتخاباتی را فراهم آورد. در میان سه گزینه ائتلاف بالا تنها قالیباف است که قابلیت بدست آوردن رای را داراست که به نظر هم می رسد کم شانس ترین گزینه برای “۱” شدن است و هر دو نامزد دیگر، یعنی ولایتی و حداد عادل او را به عنوان معاون اول انتخاب خواهند کرد. اما نه ولایتی و نه حداد عادل، نه در گذشته و نه امروز، اثبات نکرده اند که می توانند خط افکار عمومی را بخوانند و با آن حرکت کنند. هم ولایتی و هم حداد عادل امیدوارند از ماشین رای احتمالی قالیباف به عنوان معاون اول، به عنوان متغیری برای رای آوری استفاده کنند. اما از این نکته غافل هستند که ایران، آمریکا نیست که رئیس جمهور با معاونش از مردم رای بگیرد و دوم اینکه آن روز که یک کاندیدا در تلویزیون، در مقابل رقیبش به لکنت زبان می افتد، هیچ معاون اولی توان جبران آن را ندارد. هم ولایتی و هم حداد عادل جلوی نمایندگان احمدی نژاد یا جبهه پایداری کاسه “چه کنم” بلند خواهند کرد.
3- کاندیدای جبهه پایداری، دولت و همچنین افرادی مانند محسن رضایی، به شدت شرایط را برای تحمیل یک گزینه با احتمال رای آوری بالا کم می کنند. اگر قرار بود به قالیباف اعتماد شود، او توان مواجه با این شرایط را داشت، اما از آنجایی که قالیباف به قول خودش “سقف تحمل نظام” است و تنها در حد معاون اول پذیرفته می شود، نه حداد و نه ولایتی، توان مواجه با کاندیداهای جبهه پایداری و از همه مهمتر جریان حامی دولت را ندارند. هر دو، هم طرفداران دولت و هم جبهه پایداری ها، کل الیگارشی اصول گرایانه را به چالش می گیرند و گذشته انقلاب را نقد می کنند. گذشته ای که ولایتی بخشی از آن بوده و توان جواب دادن ندارد. حداد عادل هم که اصلن در حد و اندازه های پاسخ دادن نیست. از این رو رای این دو در نهایت دور و بر همان رای ۱ و نیم میلیونی علی لاریجانی در سال ۸۴ خواهد بود.
به این دلایل، میتوان موارد دیگری از جمله چگونگی حضور اصلاح طلبان، ظهور کاندیدایی همانند احمدینژاد مدل ۸۳ و ۸۴ اما رامتر، و البته یکی از مهمترینها، سن ولایتی را هم اضافه کرد (او متولد ۱۳۲۴ و ۶۸ ساله است). درحالیکه آیت الله خامنهای هم در سال ۸۴ و هم در سال ۸۸، جوان بودن را به عنوان یکی از مشخصههای رئیس جمهور بر میشمرد. حالا چگونه است که یک فرد ۶۸ ساله، به کاندیدای او برای ریاست جمهوری تبدیل می شود؟ در عین حال کسانی معتقد هستند سابقه کاری ولایتی در سیاست خارجی می تواند ایران را در شرایط حاضر از بن بست نجات دهد. غافل از این نکته اند که مهمترین مشکل سیاست خارجی، مسئله هسته ای است و اگر اراده ای بر حل آن باشد، از طریق شورای عالی امنیت ملی و دبیر آن میسر خواهد بود. اگر واقعن ولایتی توان حل این مشکل را داشته باشد کافی است به دبیری شورای عالی امنیت ملی انتخاب شود، نه اینکه به ریاست جمهوری برگزیده گردد که هر رئیس جمهوری – به خصوص در میان اصول گرایان – در سیاست خارجی نمی تواند مستقل عمل کند.
به همه این دلایل است که من فکر می کنم برای فهم آنکه ولایتی کاندیدای پیروز انتخابات نخواهد بود و ائتلاف ۱+۲ هم تنها یک بازی درون اصول گرایان است، احتیاجی به انداختن رمل و اسطرلاب نیست. فقط باید فرمول تحلیلی درستی از انتخابات سال ۸۴ و ۸۸ بدست آورد و متغیرهای ۹۲ را در این فرمول ریخت. من که هر چه، دو دو تا چهار تا می کنم، امثال ولایتی و حداد عادل، در این فرمول به قول ما جوان ترها “هنگ” می کنند.
طی هفته های گذشته، ضمن بررسی کاندیداها، خبرهای مهم مربوط به انتخابات در هفته را هم به صورت تیتروار بررسی کردم. این روند طی هفته های آینده ادامه پیدا می کنند، در عین حال هر هفته در ابتدای خبرها با عنوان “پیشنهاد پروپاگاندایی”، یکی از موضوعات مطرح در مورد هر کاندیدا و چگونگی استفاده تبلیغاتی به نفع یا به ضرر او را بیان خواهم کرد که در ادامه می خوانید:
پیشنهاد پروپاگاندایی: سن ولایتی را برجسته کنید
آیت الله خامنه ای هم در سال ۸۴ و هم در سال ۸۸ بارها مطرح کرده بودند که “به کاندیدایی رای بدهید که جوان باشد” در سال ۸۴ گفته میشد این صحبتها در رد رای به هاشمی رفسنجانی است. امروز که ولایتی با ۶۸ سال سن کاندیدای رقابت های ریاست جمهوری شده و اینگونه جا افتاده است او در نهایت کاندیدای نظام است، مخالفان او می توانند از صحبت های رهبری نظام در نقد و رد این ادعا استفاده کنند.
فلاحیان: مردم درخواست کردند؛ من هم کاندیدا می شوم
علی فلاحیان، وزیر پیشین اطلاعات گفت که با توجه به حد نصاب رسیدن درخواست مردم برای حضور او در انتخابات، کاندیداتوری خودش را اعلام می کند. در انتخابات ریاست جمهور هشتم در سال ۱۳۸۰، آرای فلاحیان کمتر از آرای باطله و در حدود ۷۰ هزار رای بود.
محسن رضایی: نامزد جدی؟ دیدید خبرم کنید
محسن رضایی مدعی شد که در میان کاندیداهای موجود هیچ کس رقیب او نخواهد شد. محسن رضایی کاندیدای ناکام انتخابات در مجلس ششم، ریاست جمهوری نهم و نامزد ۶۰۰ هزار رایی در انتخابات دهم ریاست جمهوری است. در عین حال رضایی از سوی جبهه ایستادگی، گروهی که خودش تشکیل داده است به عنوان نامزد قطعی انتخابات ریاست جمهوری انتخاب شد. نه جبهه ایستادگی و نه حتی رضایی درون اصول گرایان جدی گرفته نمی شوند.
ولایتی: ببازیم، بیچاره ایم
علی اکبر ولایتی گفت که اگر اصول گرایان در انتخابات ریاست جمهوری پیروز نشوند، هشت سال مصیبت خواهند کشید. او در عین حال تاکید کرد که انتخابات نباید به دور دوم کشیده شود، چون مشکلات آنها بیشتر خواهد شد.
حداد عادل: ریاست جمهوری ارث پدری نیست
حداد عادل گفت که ریاست جمهوری ارث پدری نیست و اگر گزینه ای با مشخصات اعضای ۱+۲ پیدا شد، او هم مثل این سه نفر میشود.
لنکرانی: لیست ما ۳+۲ ا ست
سخنگوی جبهه پایداری که تشکل وی برای کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری ابتدا به یک لیست سه نفره رسیده و سپس دو نفر را به آن اضافه کرده است. او نامی از این افراد نبرد، اما یکی از این پنج نفر، خود سخنگوی جبهه پایداری یعنی کامران باقری لنکرانی است.
حسن روحانی: ۴ بار در مورد فتنه گران مصاحبه کردم
حسن روحانی که فعالیت های انتخاباتی اش زیاد شده در مشهد گفت که در مقابل فتنه گران، چهار بار مصاحبه کرده است. در خبری که رجانیوز منتشر کرده، روحانی به سکوت در فتنه و عدم پاسخگویی به هاشمی به علت نامه بی سلام متهم شده است.
محسن رضایی: کی بود، کی بود؟ من نبودم
محسن رضایی در مورد پوسترهای انتخاباتی منتسب به خود گفت که انتشار آنها کار ستاد او نیست. هفته گذشته پوسترهایی با رنگ پیش زمینه فیروزه ای توسط ندای انقلاب منتشر شد. پیش از این گفته شده بود که طرفداران رضایی از رنگ آبی برای ستاد انتخاباتی خود استفاده خواهند کرد.
محبیان: ۱+۲ ، کشتی تایتانیک می شود
محبیان گفت که بعید می داند در ائتلاف ۱+۲، کسی به نفع دیگری کنار برود و شاید نتیجه این ائتلاف همانند کشتی تایتانیک باشد. با این استدلال آقای محبیان از الان باید به دنبال این باشیم که چه کسی “جک” است و چه کسی “رز”
پیشنهاد هفته: این مصاحبه از آیت الله خرازی، یکی از جالب ترین کاندیدای انتخابات ۹۲ را بخوانید که از “بسم الله” تاکتیک فوتبال در میآورد، تاجیکستان، ارمنستان و آذربایجان را به ایران برمی گرداند و قصد داشت منچستر یونایتد را هم بخرد و اسمش را بگذار خیبر (این مصاحبه در مرداد ماه ۹۱ انجام شده است).